Monday, April 9, 2012

دگرباش يا خودشكوفا در يك مفهوم فرا جنسي


شايد انسانها نمي خواهند بفهمند كه چيزهاي ديگري وجود دارند كه بايد فهميده شوند،درك شوند،در موردشان صحبت كرد...گاهي خنده دار مي شود اين حكايت كه در جامعه ي ما معمولا در مورد كوچكترين مسايل چنان بحثهاي بزرگي در مي گيرد كه تا سطح بالاترين مقام اجرايي 100 سال پيش كشور هم،كشيده مي شود!نمي دانم اينجا اينگونه است يا همه جاي جهان؟واقعيت اين است كه اگر ما براي مساله ي مثلا حقوق زنان،از 100 معياري در نظر بگيريم،كشوري نيست كه بشود به آن 100 داد!مثلا به ايران 20 بدهيم و به سوئد 80!مسايل ديگر هم اين گونه اند.همه چيز نسبي است.اما مساله ي من اين است كه چرا نبايد به مرزهايي كه بر اثر تحميل اجتماع،ناشناخته مانده اند،وارد شد يا واردشان كرد؟توده را مي گويم...عوام.من علت اين مساله را در دين و سنت مي بينم.

از نگاه نيچه،الزام ها و فرامين قدرت،كم كم سنت را شكل مي دهند.يعني سنت جاي زور را مي گيرد. سنت،چيزي نيست جز "نداي دستور دهنده ي جامعه".اين فرامين،به تدريج در فرد رسوخ پيدا كرده و به صورت "وجدان"بازيابي مي شود.حالا وقتي سنت،تبديل به وجدان شد،فرمانبرداري از وجدان،باعث رضايت اخلاقي ما مي شود و بنا بر اين فضيلت شكل مي گيرد.اين همان "اخلاق گله اي آدميان"در نظر نيچه است.انسان فرو دست و در حد نيازهاي پست مانده!

حالا مي خواهم به "دگرباش"،يك مفهوم فرا جنسي بدهم.يعني از دگرباش جنسي به يك "دگرباش"كلي برسيم.كسي كه قوانين اخلاقي اش را از فلان كتاب ديني استخراج نمي كند،نگاهش به آسمانها نيست،گرايش جنسي مدفون شده اش را كشف مي كند،به خرد احترام مي نهد،مسايل را نه از نگاه خدا،كه از نگاه خودش فرومي شكافد و هر گاه آسيبي ديد،به خود انتقادي مي نشيند و در كل آنكه سازه هاي ساختمان وجودي اش،بنا شده توسط خويشتن است و آخر از همه،اقتدارش دروني است و به مجموعه اينها مغرور است.او خارج از مجموعه جامعه نيازهايش را دنبال مي كند و نداي بيروني را بر نمي تابد.
براي من مدتها سوال بود كه چرا انسانها لااقل از نگاه نظري نمي خواهند خطوط قرمز را زير سوال ببرند؟چرا "خدا"را رها نمي كنند تا به "خود"برسند؟بديهي است پاسخ هر پرسشي به مجموعه اي از عوامل بر مي گردد كه در اين مورد به اعتقاد اينجانب،دين و فرهنگ واپس گرا از عناصر محوري آنند.

بديهي است بخش اساسي و نقطه ي بحراني،تقابل و درگيري جامعه با دگرباش يا خودشكوفا و درگيري دروني فرد با خويش است كه از حوصله ي اين بحث،خارج است.

No comments:

Post a Comment