Monday, May 7, 2012

مصاحبه ي راديو فردا با محمد خرداديان پيرامون آشكار سازي همجنسگرايي اش

راديو فردا: آقای خرداديان، شما دو سال پيش گفتيد که زندگی مشترکی را با مردی آغاز کرده ايد. کمی درباره اين ماجرا برايمان بگوييد.

محمد خرداديان: من با يک پسر ۲۱ ساله  در ايران دوست شدم . شايد او نخواهد من نامش را ببرم ولی يکی از اعضای فاميلمان بود که در يک عروسی برای اولين بار ديدمش.

يک ماه با هم بوديم و من برگشتم دبی و برای بار دوم فقط به خاطر او رفتم ايران و حتی به زندان هم افتادم، چون فکرمی کردم ديگر از تنهايی بيرون می آيم  و کسی را برای خودم پيدا کردم .

به عشق او همه زندگی ام را در آمريکا فروختم و آمدم به دبی و يک زندگی جديد را با هم شروع کرديم. به اسمش خانه خريدم ، برايش اقامت گرفتم و کلی دردسر ديگر تا بتوانم ويزای آمريکا را هم  برای او بگيرم تا برای هميشه به آمريکا برويم.

سرانجام توانستم ويزای يک ساله کار در آمريکا را برايش بگيرم. در آنجا تقاضای گرين کارت داديم و وقتی که دادگاه عکس های ما را با هم ديد و به خاطر اينکه من در ايران به زندان افتاده بودم خيلی سريع به او گرين کارت دادند.

اما پس از آن وضع زندگی ما بد شد و من را ترک کرد تا من دوباره تنها بمانم.
  
واکنش خانواده شما پس از اينکه فهميدند شماهمجنس گرا هستيد چه بود؟


خب من قطعا از لحظه تولد همجنسگرا بودم و وقتی خانواده ام متوجه شدند هيچ وقت به من چيزی نگفتند و خيلی راحت با اين موضوع مواجه شدند، چون زمانی بود که من سی چهل ساله بودم و ديگر بچه نبودم و حق انتخاب داشتم.

از اينکه همجنس گرا هستيد، خجالت می کشيديد؟


بله اوايل خجالت می کشيدم ولی الان ديگر نه، خجالت نمی کشم.

آقای احمدی نژاد در يک سخنرانی که در دانشگاه کلمبيا ادعا کرد که در ايران همجنسگرا يا به قول ايشان «همجنس باز» نداريم . به نظر شما اين ادعا درست است؟


من فکر می کنم منظور ايشان اين بود که در ايران همجنسگرايی به آن مفهومی که در غرب رواج دارد، وجود ندارد.

چون در غرب اين مسئله آزاد است و افراد همجنس گرا دارای حقوق های خاص خود هستند.

تفاوت و تشابه  زندگی زناشويی با زندگی مشترک همجنسگرايان در چيست؟

همجنس گراها  هم مثل دوتا آدم با هم زندگی می کنند . مثل دو تا زن و شوهر .

ولی من نمی دانم چرا هميشه مردم با شنيدن اين واژه [همجنسگرايی] به فکر سکس می افتند . ببينيد از اين مقوله سکس که بياييم بيرون، می بينيم که دو نفر با هم زندگی می کنند و از بودن با هم لذت می برند ، با هم همفکرند ، کوهنوردی يا سوارکاری می روند.

توی خانه هم همينطور، کارها را تقسيم می کنند. درست مثل دو تا دانشجو که با هم همخانه هستند. يکيشان آشپزی می کند آن يکی خريد می کند، يکی رخت ها رو می شورد و همين طور زندگی را ادامه می دهند.

شما الآن که تنها هستيد لزوما دنبال يک رابطه بلند مدت هستيد؟

بله، من نمی خواهم هر روز با يک نفر باشم. دوست دارم فقط يک نفر در زندگی ام باشد و با هم زندگی کنيم.

چون که نيازهای همديگر را پر می کنيم . البته من بيشتر نيازهای روحی دارم تا اينکه به سکس فکر کنم ولی به هر حال سکس هم بخشی از زندگی است و همه اش نيست .

چه معيارهايی برايتان در انتخاب شريک زندگی اهميت دارد؟

من عاشق ايرانی هستم و می خواهم شريک آينده زندگی ام يک مرد ايرانی باشد .

به تيپ های ورزشکاری خيلی علاقه دارم چون خودم ورزشکارم ، آدم چاق دوست ندارم و کسی را می خواهم که به سر و وضع خودش برسد و در کل کسی که مثل خودم فکر بکند .

چون من يک بار در عشق شکت خورده ام، ديگر نمی خواهم اين  تجربه تلخ را تکرار کنم .

بعضی خبرها حاکی از آن است  که همجنسگراهای ايرانی برای زندگی به کشورهای غربی می روند تا به مشکلات قانونی در داخل کشور برخورد نکنند .
آيا اين افراد برای ادامه زندگی و فرار از وضعيت ايران به دبی هم می آيند؟  
بله ، من خيلی ها را ديده ام . البته اينجا هم يک کشور اسلامی است و رسما کسی نمی تواند همجنسگرا باشد، ولی چند تا پاتوق شناخته شده  برايمان در دبی وجود دارد.

مثلا يک کافی شاپ در سيتی سنتر هست که هميشه پر از همجنسگراست، يا اينکه يک ديسکوی فيليپينی که هميشه هم شلوغ می شد، ولی همين تازگی ها پليس آنجا را بست.

حتی در بين مردم محلی دبی هم  همجنسگرا فراوان است. اين موضوع  اينجا رواج دارد  ولی نه به طور رسمی. 

اجازه کار ديسکوی خود من در دبی هم برای دوسال باطل شد ولی دوباره توانستم آن را بگيرم و قرار است که کار رقاصی را دوباره شروع کنم.
 
اعلام عمومی همجنسگرايی شما چه پيامدهايی برايتان داشته است؟

 من از دو سال پيش وقتی که  در مصاحبه ای که با آقای اميرقاسمی در تلويزيون طپش داشتم و گفتم که همجنسگرا هستم به طور ناخواسته تبديل به الگوی همجنسگرايی در ايران شدم .


از آن زمان به بعد خيلی ها از ايران به من زنگ می زنند و مشکلاتشان را با من در ميان می گذارند. از همه جای ايران از زنجان، بندرعباس ، مياندواب و هرجايی که فکرش را بکنيد به من زنگ می زنند . هم مردها و هم زنها. 

بعضی ها پشت تلفن گريه می کنند و می گویند که تصميم به خود کشی دارند و نمی توانند فشار خانواده شان را تحمل کنند و تن به ازدواج يا يک سری چيزهای ديگر بدهند . 

من هم تا آنجايی که اطلاعات دارم به آنها کمک می کنم و سعی می کنم راه گشای آنها باشم. مثلا به آنها می گويم که اگر می توانند ثابت بکنند که جانشان در ايران در خطر است به دفتر سازمان ملل در ترکيه بروند و خودشان را به آنجا معرفی بکنند تا شايد بتوانند به يکی از کشورهای غربی بروند.

در ايران متاسفانه معنای همجنسگرايی مترادف شده است با تجاوز به يک پسر بچه و اين مسئله خيلی مشکل ساز شده است، در صورتی که اصلا اين طور نيست و مقوله همجنسگرايی در بين افراد بالغ شکل می گيرد و خيلی شبيه به ازدواج يک مرد با يک زن است
 ................برگرفته از وبسايت راديو زمانه..........

No comments:

Post a Comment