Monday, May 28, 2012

تنهايي


وقتي كه "ما"يي نيست،اين حس تنهايي
مي گيردت ز هستي و نيست مي كند

بي انتها ترين خيابان زندگي
گسترده ترين بزرگراه ها،را بن بست مي كند

وقتي كه درد مي كشي از اينكه ذهنشان
در پاي هر سوال نا متعارف،ايست مي كند!

صد بار اگر قانوني و نظمي بياوري
آخر،همان كاري را كه مي خواست مي كند!

باري چرا حكايت ايران چنين شده است؟!
از مرجعش،پاسخ اين سوال را در خواست مي كند!!

وقتي كه عقل ديگري،چوپان عقل هاست
وقتي كه مرد،آفريننده اش را پست مي كند

مغرب زمين،حكايت بيچارگي ماست
تقدير،آنچه را كه ز ما برخواست،مي كند...

ن.آفتاب هفتم خرداد هزار و سيصد و نود و يك

Wednesday, May 16, 2012

Did You Know That 17th May Is The International Day Against Homophobia?::::مطلب ويژه

آيا مي دانستيد روز 17 ماه مي هر سال،روز جهاني مبارزه با هموفوبيا يا همان ترس از همجنس گرايي است؟
پيام عكس:::مراقب باشيد از چه كسي نفرت داريد،شايد كسي باشد كه دوستش داريد يا عاشقش هستيد

بدون شك يكي از مهمترين و تاريخي ترين روزهاي جنبش همجنسگرايان در طول تاريخ روز جهاني مقابله با هموفوبيا است.دهها سال پيش همجنسگرايي از ليست بيماريها و اختلالات رواني حذف شد و امروزه همجنسگرايان براي احقاق تمام حقوق خود در سراسر جهان تلاش مي كنند.لوگو و پرچم گروه هاي دگرباش جنسي،همانگونه كه مي دانيم،يك پرچم رنگين كماني است.اما شايد سوال باشد كه اين پرچم و رنگهايش اصلا مفهومي دارد يا خير؟
به نظر بهتر است ابتدا قدري راجع به اين پرچم بدانيم

این پرچم را در سال ۱۹۷۸ Gilbert Baker هنرمندی اهل سان فرانسیسکو طراحی طراحي كرد. او الهام طراحی این پرچم را از پرچم ۵ رنگ مسابقات گرفت. و پرچمی در ۸ رنگ طراحی کرد.از دیدگاه او رنگها و معانی که او در ذهن داشت، به ترتیب زیر بودند: 


  • صورتي تيره:جنسيت،تمايلات جنسي
  • قرمز: زندگی
  • نارنجی: شفا
  • زرد: خورشید
  • سبز: طبیعت
  • آبی: هنر
  • (نیلی: هارمونی (هماهنگی، توازن
  • بنفش: روح، روحیه و جرأت
اما آن چيزي كه بيماري روحي است،هموفوبيا است.ساليان سال است كه كشورهاي پيشرفته حقوق همجنسگرايان را به رسميت مي شناسندهمجنسگرايان مرد و زن،دگرجنس گونگان و دوجنس گرايان زير پرچم واحد خود،در پستهاي سياسي مهم شركت مي كنند.تصميمات راهبردي مي گيرند،شيوه ي زندگي خود را باعث افتخار مي دانند و از پستوها به در آمده و زندگي را جشن مي گيرند
حال به شرح و بسط واژه ي هموفوبيا مي پردازيم
هوموفوبیا (از ترکیب واژه‌های یونان باستان هوموس: خود و همسان و فوبوس: ترس و وحشت) ترس غیرعقلانی و بیزاری غیرعقلانی نسبت به همجنسگرایان و یا تبعیض غیرعقلانی علیه همجنسگرایی و همنجسگرایان است


روان‌شناس و فعال حقوق همجنسگرایان جرج وینبرگ واژه هوموفوبیا را در کتاب جامعه و همجنسگرای سالم، در سال ۱۹۷۲، یک سال قبل از رای انجمن روانپزشکی آمریکا نسبت به حذف همجنسگرایی از لیست اختلالات روانی، به کار برد. واژه مورد استفاده وینبرگ به ابزاری پراهمیت برای فعالان حقوق همجنسگرایی، وکیلان و دیگر همراهانشان تبدیل گردید. او این مفهوم رو به عنوان یک فوبیا پزشکی تفسیر کرد: " فوبیا در مورد همجنس‌گرایان.... ترسی از همجنسگرایان است که به نظر می‌رسد با ترس سرایت به خود، ترس از دست دادن چیزهایی که برایش مبارزه کرده _خانه و خانواده_ مرتبط است. این ترس یک وحشت مذهبی‌ست که باعث سبعیت عظیمی که وحشت‌ها همیشه موجب می‌شوند شده است." به مفهوم درآوردن تعصب نسبت به گی‌ها و لزبین‌ها به عنوان یک معضل اجتماعی که برای جلب توجه مطالعات دانشگاهی ارزشمند باشد چیز جدیدی نیست، اما وینبرگ اولین فردی بود که برای آن نام تعیین کرد



اين سايت اطلاعات مفيدي براي مقابله با هموفوبيا در محيط كار ،خانه،مدرسه و همه جا دارددر نمايه ي سايت چنين آمده است:

Did You Know That 17th May Is The International Day Against Homophobia?

Welcome to Stop Homophobia which is run on a not-for-profit basis, to help people to cope with homophobia, a place where we hope you will feel at home.

We understand you even if you think others don’t, sometimes you may not understand yourself, that’s just a part of being who you are, in an ever changing world.

When you feel different from the others at school, in the office and those you sit by on the bus the world can feel like a daunting place.  It is as if you are an outsider looking in, but you are very much a part of the life that is going on all around.  It is thanks to you being a part of it that makes the place a lot brighter.

Please use this website as a resource - to help you help yourself.  This website is continuously updated to stay relevant in relation to the matters that are important to you.  On this website you will find:
  • Easy steps to handle homophobia in any situation
  • Exercises to boost self-esteem and give confidence
  • Articles relating homophobia
  • Diary Of Global Events
  • Stories From Real-Life, People Who Have Suffered
  • Books, DVD’s and CD’s That Celebrate Our Community

The word ‘phobia’ means fear, therefore a homophobe is someone who fears gay people.  You are well aware by now that this fear comes from the ignorance and misunderstanding of those who are gay, lesbian and bisexual.  The only way we will eradicate homophobia is when we help others  understand
بسياري از مسلمانان،همجنسگرا هستند.بسياري از مسيحيان و يهوديان همجنسگرا هستند.گي ها و لزبينها در جوامع بي دين حضور دارند.سر كار،خانه،مدرسه و دانشگاه،سالن ورزشي،ايستگاه توبوس،همه جا و همه جا حضور دارند و هستند. اميد است روزي بيايد كه بيرون از تمام تحميلهاي اجتماعي،ديني و فرهنگي،خارج ازعلاقه و اشتياقمان،عشق را بپرستيم و دوست داشتن را دوست بداريم،فارغ از گرايشهاي جنسي و فارغ از شرم گناه و نگاه خيره جامعه.
همجنسگرايان ايران،مغرور و سرفراز باشيد


Tuesday, May 15, 2012

Friday, May 11, 2012

نگاهي به مفهوم دگماتيسم و دستگاه خودسانسوري ما


مقدمه:::ترانه ي "نقي"از شاهين نجفي يك بار ديگر بحثي تاريخي را به ميان اجتماع كشاند.بحثي كه دو سر دارد يكي "دگماتيسم" و ديگري "توهين".دومي مثل زيبايي شناسي مي ماند هر كس گونه اي آنرا تعريف مي كند!اما اولي روشن و مشخص است و در زير به آن پرداخته خواهد شد.وقتي گوشها براي مدتهاي طولاني جز مدح و ثنا نشنيده باشند،فرياد هنر،پرده ي گوش صاحبان سمع را مي شكافد و چونان رميدگان داد مي كنند!سردرد گرفته اند!برترين هنر آنست كه مدح باشد و گرنه مرتد است!برترين سياستمدار آنست كه مدح قدرت كند وگرنه مرتد است!برترين انسان به طور كلي،آنست كه از تمام سيستم تعريف كند و گرنه مرتد است!چه كسي مرتد نيست؟!بزرگترين آسيب دستگاه سانسور اين نيست كه بيايد چند صفحه از يكتاب را حذف كند يا جلوي آن فيلم را بگيرد،بزرگترين ضررش نهادينه كردن دستگاه سانسور بزرگيست كه در هنرمند،نويسنده و بازيگر رخنه مي كند و تا او مي آيد هنري بروز دهد،چراغ خطر را برايش روشن مي كند!ما همه هزاران عقده ي سركوب شده داريم.هزاران سخن ناگفته،هزاران فرياد نكرده!جامعه بدين ترتيب خودش را به خواب زده است چرا كه مجال تخليه ندارد!

شگفتا از "صبح زنده باد گويان و شب مرده باد گويان"!نگاه كنيم كه چگونه آنانكه در بحبوحه ي سال 88 و جنبش سبز،فراتر از "پروپاچه فلان دختر"نرفته اند،كسي كه آلبوم سال 88 اش را تقديم به شهداي جنبش سبز مي كند را تهديد به "بالا سر آمدن"مي كنند؟!شگفتا مردمي كه سراينده و خواننده ي "ندا"،"صانع" و "سال خون"را به يك ترانه پس مي زنند!اين تركيب مصيبت بار دگماتيسم و خودسانسوريست!آنكه فريادش بلند است به اعتراض،مي شود موهن و آنكه سرش مثل گوسفند پايين است به مدح،بزرگمرد !تمام ترانه هاي شاهين اعتراضيست به دين،به خدا،به ائمه،به مردم و به خودش!


اين داستان فقط در اينجا ختم نمي شود.سيستم نگاه ما به جهان بيرون،همانقدر پوسيده است كه نگاه ما به قطعات و جزييات اين سيستم داخلي.در جامعه اي كه چيزي سر جايش نيست عجيب نمي نمايد كه مثلا آهنگ "مهدي"از همين خواننده توهين آميز قلمداد نشود؟!!گوشهايمان آنقدر سنگين است كه دوست نداريم هيچ "متفاوتي"را ببينيم،بشنويم و بپذيريم.نه يك همجنسگرا را،نه يك شاهين نجفي را،نه يك فاحشه را،نه يك نقاش نا متعارف را،نه كلا هيچ چيزي و هيچ كسي را!همه بايد هماني باشند كه "ما"هستيم.اين "ما"ي لعنتي دارد كار را به تنگناهاي اساسي مي برد."ما"يي كه اساسا مادامي مشروع است كه حقوق اقليت را زير پا نگذارد.


اين حقيقت جزمباوري است.مرگ آوري و زندگي بري است!باز توليد استبداد از اين مجموعه دشوار است؟!

..................................................................................................
جَزم‌باوَری یا دُگماتیسم، خشک‌اندیشی یا جزم‌گرایی عبارت است از روش اندیشه‌گری غیرانتقادی، غیرتاریخی و متافیزیکی، که بر بنیاد باورهای جزمی روایت شده، یعنی نظرات، برهان‌ها و باورها استوار است، باورهای ثابت را بمثابه حقایق همیشه همان و همه جا درست، می‌انگارد بی این که آن‌ها را در روندهای تاریخیِ شناخته شده مورد آزمون و آزمایش قرار دهد، بی این که بر بنیاد دانش‌های تازه و آموزههای عملی نوین به بازبینی درونمایه حقیقت آن‌ها و ارزش معرفتی آن‌ها بپردازد.

تعریف

جزم‌باوری - از دید فلسفی - بیانگر اندیشهٔ غیردیالکتیکی، متافیزیکی است، که بر معارف حاصله - بدون کوچکترین انتقاد - باور می‌آورد، آن‌ها را بطور کلیشه‌ای در شرایط جدید پیاده می‌کند، بدون این که خود به تحلیل و واکاوی آن‌ها بپردازد، بدون اینکه به تعمیم تئوریکی آن‌ها اقدام کند و بدین طریق به پیشرفت معرفتی راستین یاری رساند.دگماتیسم، مشخصه خاص هر مذهب و هر نگرش مذهبی است.

جزم‌باوری به معنای مکتب جزمی است. البته سخن جزمی و قطعی چند نوع است. این اصطلاح را غالباً فقط در یک مورد آن به کارمی برند.


گاهی گوینده سخن خویش را با برهان عقلی و دلیل منطقی همراه می‌سازد و آن را به صورت قطعی و جزمی بیان می‌کند، مثل اثبات بسیاری از قضایای هندسی و مسایل ریاضی و موضوعات منطقی و فلسفی.


گاهی سخن مبتنی است بر واقعیات و عینیاتی که در طبیعت از راه مشاهده و حسن و تجربه ثابت شده‌است، مثل غالب فرآورده‌های علوم تجربی، اعم از زیست‌شناسی، فیزیک و شیمی. به همین دلیل به صورت یک قانون قطعی و حتمی بیان می‌گردد.


گاهی برخی مطالب و سخنان به امور فطری و بدیهیات اوّلی و معلومات حضوری استوار است، به گونه‌ای که با اندک تأملی صحت و درستی مطالب بیان شده و مورد تأیید و تصدیق قرار می‌گیرد، بدون این که نیاز به دلیل و برهان باشد.


در همهٔ موارد سه‌گانهٔ بالا، سخن به شیوهٔ قطعی و جزمی بیان می‌شود، ولی هیچ یک از آن‌ها از مصادیق جزم نیست، بلکه سخنان پوچی که فاقد برهان عقلی و واقعیات باشد، ولی با اصرار به عنوان امر قطعی و حتمی بیان گردد، منسوب به دگم می‌باشد.


از سوی دیگر به نوشتهٔ لغتنامهٔ دهخدا: «دگماتیسم به معنای فلسفه مبتنی بر یقین، و آن مجموعه افکار کسانی است که معتقد به حل مسائل مابعدالطبیعه با روش علمی هستند.»

Wednesday, May 9, 2012

"آي نقي"از "شاهين نجفي"+متن شعر فوق العاده اش

نام آهنگ:نقي
شعر:شاهين نجفي
تنظيم:مجيد كاظمي
اين آهنگ ظاهرا به طور كامل با دهان اجرا شده است
يكي از نكات جالب اين آهنگ پرچم رنگين كماني دگرباشان است كه در عكس رسمي اين آهنگ درست بر روي حرم امام هشتم مسلمين آويخته شده است و اتفاقا خيلي هم باحال است
از تشبيه حرم به پستان هم كه بگذريم بايد از شاهين به خاطر تابو شكني هاي گسترده اش حقيقتا سپاسگزاري كرد.اين جامعه نيازمند چنين كساني است كه بي پروا به همه چيز حمله كنند



نقی تو رو قسم به شوخ طبعیت
به این بیرون از گودِ تُو تبعید
به این آلتِ بزرگ زندگانی
که پشت ما نشسته رو به تحدید
نقی تو رو به طول و عرض تحریم
دلارِ رو به رشد و حس تحقیر
نقی تو رو به امام مقوایی
 به طفل علی گوی توی رحم گیر
به درس فقه تُو اطاق عمل بینی
به آقا و تسبیح و جا نماز چینی
نقی تو رو به انگشت شیث رضایی
به دینی که اوت شد و فوتبال دینی
آی نقی!
حالا که مهدی خوابه ,ما تو رو صدا میزنیم
آی نقی!
تو ظهور کن که ما آماده تُو کفنیم
آی نقی!
نقی تو رو قسم به عشق و ویاگرا
تو رو به لنگای هوا شده وچاکرا
تو رو به سنگک و مرغ و گوشت و ماهی
سینه ی سیلیکُنی  و بکارت راه راه
نقی تو رو به ممه های گلشیفته
به آبروی نداشته که از ما ریخته
نقی تو رو به نژاد آریایی
به پلاکی که به گردن آویخته
نقی جون من تو رو به شوشول فرنود
سه هزار میلیارد زیر گنبد کبود
خلیج فارس و ارومیه هم قصه بود
راستی اسم رهبر جنبش سبز چی بود؟
 آی نقی!
حالا که مهدی خوابه ,ما تو رو صدا میزنیم
آی نقی!
تو ظهور کن که ما آماده تُو کفنیم
آی نقی!
به رحلت جانگوز امام امّت
به سیاسیون فسیلی تُو غربت
به بیوه های با کلاس پلاس دیسکو
به بحثای روشنفکری تُو چت
به غیرت مردای اون کاره
به زنان مدافع حقوق مرد
به انقلاب رنگی از تُو تلویزیون
به سه درصد جمعیت کتاب خون
تو رو به شعارای آبکی و تُو خالی
نقی تو رو به این جماعت حالی به حالی
صبح زنده باد میگن و شب مرده باد
به قهرمانای قصه های خیالی
آی نقی!
حالا که مهدی خوابه ,ما تو رو صدا میزنیم
آی نقی!
تو ظهور کن که ما آماده تُو کفنیم
آی نقــــــــــــی!
وای نقــــــــــــــ
شاهين نجفي كارت درسته داداش

Monday, May 7, 2012

مصاحبه ي راديو فردا با محمد خرداديان پيرامون آشكار سازي همجنسگرايي اش

راديو فردا: آقای خرداديان، شما دو سال پيش گفتيد که زندگی مشترکی را با مردی آغاز کرده ايد. کمی درباره اين ماجرا برايمان بگوييد.

محمد خرداديان: من با يک پسر ۲۱ ساله  در ايران دوست شدم . شايد او نخواهد من نامش را ببرم ولی يکی از اعضای فاميلمان بود که در يک عروسی برای اولين بار ديدمش.

يک ماه با هم بوديم و من برگشتم دبی و برای بار دوم فقط به خاطر او رفتم ايران و حتی به زندان هم افتادم، چون فکرمی کردم ديگر از تنهايی بيرون می آيم  و کسی را برای خودم پيدا کردم .

به عشق او همه زندگی ام را در آمريکا فروختم و آمدم به دبی و يک زندگی جديد را با هم شروع کرديم. به اسمش خانه خريدم ، برايش اقامت گرفتم و کلی دردسر ديگر تا بتوانم ويزای آمريکا را هم  برای او بگيرم تا برای هميشه به آمريکا برويم.

سرانجام توانستم ويزای يک ساله کار در آمريکا را برايش بگيرم. در آنجا تقاضای گرين کارت داديم و وقتی که دادگاه عکس های ما را با هم ديد و به خاطر اينکه من در ايران به زندان افتاده بودم خيلی سريع به او گرين کارت دادند.

اما پس از آن وضع زندگی ما بد شد و من را ترک کرد تا من دوباره تنها بمانم.
  
واکنش خانواده شما پس از اينکه فهميدند شماهمجنس گرا هستيد چه بود؟


خب من قطعا از لحظه تولد همجنسگرا بودم و وقتی خانواده ام متوجه شدند هيچ وقت به من چيزی نگفتند و خيلی راحت با اين موضوع مواجه شدند، چون زمانی بود که من سی چهل ساله بودم و ديگر بچه نبودم و حق انتخاب داشتم.

از اينکه همجنس گرا هستيد، خجالت می کشيديد؟


بله اوايل خجالت می کشيدم ولی الان ديگر نه، خجالت نمی کشم.

آقای احمدی نژاد در يک سخنرانی که در دانشگاه کلمبيا ادعا کرد که در ايران همجنسگرا يا به قول ايشان «همجنس باز» نداريم . به نظر شما اين ادعا درست است؟


من فکر می کنم منظور ايشان اين بود که در ايران همجنسگرايی به آن مفهومی که در غرب رواج دارد، وجود ندارد.

چون در غرب اين مسئله آزاد است و افراد همجنس گرا دارای حقوق های خاص خود هستند.

تفاوت و تشابه  زندگی زناشويی با زندگی مشترک همجنسگرايان در چيست؟

همجنس گراها  هم مثل دوتا آدم با هم زندگی می کنند . مثل دو تا زن و شوهر .

ولی من نمی دانم چرا هميشه مردم با شنيدن اين واژه [همجنسگرايی] به فکر سکس می افتند . ببينيد از اين مقوله سکس که بياييم بيرون، می بينيم که دو نفر با هم زندگی می کنند و از بودن با هم لذت می برند ، با هم همفکرند ، کوهنوردی يا سوارکاری می روند.

توی خانه هم همينطور، کارها را تقسيم می کنند. درست مثل دو تا دانشجو که با هم همخانه هستند. يکيشان آشپزی می کند آن يکی خريد می کند، يکی رخت ها رو می شورد و همين طور زندگی را ادامه می دهند.

شما الآن که تنها هستيد لزوما دنبال يک رابطه بلند مدت هستيد؟

بله، من نمی خواهم هر روز با يک نفر باشم. دوست دارم فقط يک نفر در زندگی ام باشد و با هم زندگی کنيم.

چون که نيازهای همديگر را پر می کنيم . البته من بيشتر نيازهای روحی دارم تا اينکه به سکس فکر کنم ولی به هر حال سکس هم بخشی از زندگی است و همه اش نيست .

چه معيارهايی برايتان در انتخاب شريک زندگی اهميت دارد؟

من عاشق ايرانی هستم و می خواهم شريک آينده زندگی ام يک مرد ايرانی باشد .

به تيپ های ورزشکاری خيلی علاقه دارم چون خودم ورزشکارم ، آدم چاق دوست ندارم و کسی را می خواهم که به سر و وضع خودش برسد و در کل کسی که مثل خودم فکر بکند .

چون من يک بار در عشق شکت خورده ام، ديگر نمی خواهم اين  تجربه تلخ را تکرار کنم .

بعضی خبرها حاکی از آن است  که همجنسگراهای ايرانی برای زندگی به کشورهای غربی می روند تا به مشکلات قانونی در داخل کشور برخورد نکنند .
آيا اين افراد برای ادامه زندگی و فرار از وضعيت ايران به دبی هم می آيند؟  
بله ، من خيلی ها را ديده ام . البته اينجا هم يک کشور اسلامی است و رسما کسی نمی تواند همجنسگرا باشد، ولی چند تا پاتوق شناخته شده  برايمان در دبی وجود دارد.

مثلا يک کافی شاپ در سيتی سنتر هست که هميشه پر از همجنسگراست، يا اينکه يک ديسکوی فيليپينی که هميشه هم شلوغ می شد، ولی همين تازگی ها پليس آنجا را بست.

حتی در بين مردم محلی دبی هم  همجنسگرا فراوان است. اين موضوع  اينجا رواج دارد  ولی نه به طور رسمی. 

اجازه کار ديسکوی خود من در دبی هم برای دوسال باطل شد ولی دوباره توانستم آن را بگيرم و قرار است که کار رقاصی را دوباره شروع کنم.
 
اعلام عمومی همجنسگرايی شما چه پيامدهايی برايتان داشته است؟

 من از دو سال پيش وقتی که  در مصاحبه ای که با آقای اميرقاسمی در تلويزيون طپش داشتم و گفتم که همجنسگرا هستم به طور ناخواسته تبديل به الگوی همجنسگرايی در ايران شدم .


از آن زمان به بعد خيلی ها از ايران به من زنگ می زنند و مشکلاتشان را با من در ميان می گذارند. از همه جای ايران از زنجان، بندرعباس ، مياندواب و هرجايی که فکرش را بکنيد به من زنگ می زنند . هم مردها و هم زنها. 

بعضی ها پشت تلفن گريه می کنند و می گویند که تصميم به خود کشی دارند و نمی توانند فشار خانواده شان را تحمل کنند و تن به ازدواج يا يک سری چيزهای ديگر بدهند . 

من هم تا آنجايی که اطلاعات دارم به آنها کمک می کنم و سعی می کنم راه گشای آنها باشم. مثلا به آنها می گويم که اگر می توانند ثابت بکنند که جانشان در ايران در خطر است به دفتر سازمان ملل در ترکيه بروند و خودشان را به آنجا معرفی بکنند تا شايد بتوانند به يکی از کشورهای غربی بروند.

در ايران متاسفانه معنای همجنسگرايی مترادف شده است با تجاوز به يک پسر بچه و اين مسئله خيلی مشکل ساز شده است، در صورتی که اصلا اين طور نيست و مقوله همجنسگرايی در بين افراد بالغ شکل می گيرد و خيلی شبيه به ازدواج يک مرد با يک زن است
 ................برگرفته از وبسايت راديو زمانه..........

Friday, May 4, 2012

Proud تنها جشن بيروني نيست

  دگرباشان نبايد خود را به خاطر مشكلات موجود و دردسرهاي بر سر راه،از متن جامعه،به حاشيه برانند.اساسا تعريف موفقيت ارتباطي به گرايش جنسي ندارد!به عنوان مثال پيشرفت آكادميك يك دگرباش در محيط دانشگاه(اگر مايل به كار آكادميك باشد)تا منتهي اليه آن يك موفقت است.بواسطه ي كسب مدارك و طي كردن مدارج علمي اعتماد بنفسي كه توسط جامعه ي سنت زده و عقب مانده،پس رانده مي شود،به فرد دگرباش برمي گردد.كم كم تعداد دگرباشان در حوزه هاي فكري و كاري افزايش مي يابد و جامعه مي بيند كه يك دگرباش،نه آن پسري فقط با حالتهاي دخترانه يا بالعكس،كه "فرد"ي تحصيلكرده و موفق است و "تخصص اش"دهان مخالفان را خواهد بست!منظور در حالت كلي كمال است و كسب ترقي در زندگي عادي.(نه آن كمال در معناي عرفاني اش)

از اين رو ديگر يك ديگرباش،براي پناهندگي به تركيه،خودش را آواره نمي كند-و به تبع آن ما ديگر شاهد مسايل غمباري مثل درگذشت سپهر نخواهيم بود-،بلكه با كسب مدرك علمي بالا يا تخصص كاري بالا،به كشورهاي سطح بالاي جهاني و با اقتدار(بخوانيد Proud!)مهاجرت قانوني خواهد كرد.به نظرم مي آيد كه جامعه ي دگرباشان ما مثل مابقي بخشهاي جامعه،پس از افسردگي تحميل شده از سوي نظام اسلامي در سركوب جنبش سبز،منفعل و بي حركت شده است يا حداقل از تكاپو افتاده.اين خوب نيست.چرا نبايد پرچم پيشتازي انديشه هاي ادبي،فكري،فلسفي و حتي فني و مهندسي،بر دستان رنگين كمانيها باشد؟!چرا نبايد ما،كه حقيقتا ساختارشكنان مفاهيم بنيادين و پوسيده جامعه هستيم،خط شكنان حوزه هاي ديگر فكري و عملي باشيم؟!Proud تنها جشن بيروني نيست!نويد و آغاز زندگي پر غرور و پر از موفقيت و پيشرفت است.

Tuesday, May 1, 2012

دانته،ادبيات ايتاليايي،كمدي الهي و آرزوهاي خفته...!!!!


چند وقت پيش،حدود 6،7 ماه پيش مي شد،بنا بر علاقه اي كه به ايتاليا داشتم و قصدي كه به خروج از كشور-وخب محقق نشد-در يك كلاس زبان ايتاليايي شركت كردم.راستش يك ترم هم نشد ولي از كتاب اول معرفي شده توسط سفارت يعني   هفت Espresso تا درسي را خوانديم از ده درس البته!فوق العاده است.اين زبان 21 حرف دارد و در حدود 100% همانگونه كه نوشته مي شود،خوانده مي شود!همانگونه كه حتما مي دانيد تمام واژگان اصلي ايتاليايي به حروف صدادار ختم مي شوند مگر آنها كه از زبان بيگانه وارد شده اند.در زير دقت كنيد براي يادگيري حروف الفبا ديگر فارسي اش را ننوشتم.همان آواي حرف(ها) بلد شده به انگليسي را بگيريد مگر در موارد خاص!مثلا آر كه مي شود اررررره!
  • ·        A     Arab
  • ·        B     BE
  • ·        C     CHEESE
  • ·        D     Dear
  • ·        E     Ear
  • ·        F     Effe
  • ·        G     Gym
  • ·        H      Akka
  • ·        I       Ear
  • ·        L      Elle
  • ·        M     Emme
  • ·        N     Enne
  • ·        O     Orange
  • ·        P      per
  • ·        Q     Cool
  • ·        R      Erre
  • ·        S      Esse
  • ·        T      Tea
  • ·        U      Who
  • ·        V      Vu
  • ·        Z      Zeta
ديديد؟همه اش 21 حرف دارد كه البته حروف ديگر مثل ايكس هم هست اما خوب آنقدر پركاربرد نيست!حالا جز چند مورد استثنا همانطور كه نوشته مي شود خوانده مي شود!زبان فوق العاده شيرين و زيبايي است.راستش اگر انگليسي را تمام كرده بودم،ولش نمي كردم!حالا شما حساب كنيد ادبياتش چه مي شود با اين حروف صدادار!من شيفته ي ادبياتم!اول انگليسي و بعد ايتاليايي...دوست داشتم شما را با يكي از بزرگان ادبي ايتاليا آشنا كنم.مي گويند ادبيات كهن اروپا 4 ركن دارد.يكي دانته در ايتاليا،گوته در آلمان،شكسپير،در انگلستان و ويكتور هوگو در فرانسه!
..................................................................................................
 
دانته آلیگیری (زادهٔ فلورانس در سال ۱۲۶۵ و درگذشتهٔ راونا در سپتامبر ۱۳۲۱ میلادی) شاعر اهل ایتالیا بوده‌است. وی در سیاست زادگاه خود عاملی موثر بود. نوشته‌های دانته در ادبیات ایتالیا و سراسر اروپا موثر افتاده‌است 




دانته در دوران زندگی خود دست به انتشار کتاب‌های متعددی زد که معروف‌ترین آن‌ها «کمدی الهی». «زندگانی نو»، «ضیافت»، «سلطنت»، و «آهنگ‌ها» است. کتاب «کمدی الهی» در سه بخش نگاشته شده‌است: دوزخ، برزخ و بهشت.
کمدی الهی کتابیست اثر دانته شاعر و نویسنده ایتالیایی. این کتاب از زبان اول شخص است و دانته در این کتاب، سفر خیالی خود به دوزخ، برزخ و بهشت را تعریف می‌کند.
در این سفر دانته دو راهنما دارد. در دوزخ و برزخ راهنمای او «ویرژیل»، شاعر ایتالیاییست که چند قرن پیش از دانته زندگی می‌کرده، و در بهشت راهنمای او بئاتریس است که زن رویاهای او بوده. بئاتریس زنی معمولی بوده که دانته به او عشق می‌ورزیده ولی او را تنها چند بار ملاقات کرده. بئاتریس خیلی جوان از دنیا رفت و می‌گویند دانته همواره در خیابانهای فلورانس به دنبال او می‌گشته.
دانته در این کتاب از مراحل مختلف دوزخ، برزخ و بهشت می‌گذرد و در این مراحل با شخصیتهای مختلف تاریخی برخورد می‌کند، تا عاقبت در آخرین مرحله بهشت به دیدار خدا می‌رسد.
دانته آلیگیری)۱۲۶۵ - ۱۳۲۱(، اثر بزرگ خود«کمدی الهی» را در دل قلب عصر سیاه و خفقان آلود، موسوم به قرون وسطی سرود. هر چه هست، کمدی الهی در زمانی سروده شده‌است که شاعر توانسته محصول اندیشه‌ها و تفکرات و جهان بینی خود را که به پختگی تمام رسیده بود، نظم داده، همه آنها را در ظرف بزرگی به نام کمدی الهی بگنجاند. دانته شناسان زیادی در جهان هستند که هنوز پس از سده‌ها، مطالعات جدی خود را بر کمدی الهی متمرکز می‌کنند 
 
شجاع الدین شفا اولین مترجم فارسی این اثر بزرگ به زبان فارسی، (چاپ نخست سال ۱۳۳۵. انتشارات امیر کبیر) در مقدمه‌ای مبسوط به بررسی کمدی الهی، زندگی و آثار دانته، نقش و تأثیر کمدی الهی بر ادبیات جهان پس از خود، پرداخته‌است. کمدی الهی پس از انقلاب دیگر تجدید چاپ نشد، تا سالها نایاب بود و معدود نسخه‌هایی که از آن در بازار مانده بود به بهایی گزاف به صورت قاچاق فروخته می‌شد تا اینکه سرانجام در سالهای اخیر این کتاب مجدداً از وزارت ارشاد مجوز نشر گرفت اما در آغاز کتاب این توضیح اضافه شد که شجاع الدین شفا، از "معاندین" انقلاب بوده و چاپ این کتاب دلیلی بر توجیه و تأیید شخصیت مترجم نیست!!

کمدی الهی، بجز ویژگی‌هایی که ذکر شد، از منظری دیگر نیز برای ایرانیان به طوری ویژه حائز اهمیت است. طی دهه‌های اخیر این اثر با کتاب کهن ایرانیان، ارداویرافنامه که در حدود پایان حکومت ساسانیان به زبان و خط پهلوی نوشته شده‌است، مقایسه شده‌است.ارداویرافنامه یکی از آثار ادبی ماندگار ایران است که حدود هزار سال پیش از کمدی الهی و با همان مضمون نوشته شده‌است. بسیاری از این حیث دانته را تحت تأثیر ارداویرافنامه می‌دانند. تعداد آثار ادبی ارزشمندی که در جهان به موضوع سفر به دنیای پس از مرگ پرداخته باشند، زیاد نیست. به نظر می‌رسد که ایران از این حیث، در جهان پیشگام باشد. زیرا در دو اثر باستانی دیگر غیر از ارداویرافنامه، موضوع سفر به دنیای پس از مرگ را ثبت کرده‌است. یکی کتیبه «کرتیر» یا «کردیر» در سر مشهد و احتمالاً متعلق به ۲۹۰ و دیگری پیش از این تاریخ در افسانه ویشتاسب یا گشتاسب شاه.
در کتاب «ادبیات و نویسندگان معاصر ایتالیا» نوشته محسن ابراهیم درباره اسم این کتاب آمده‌است:«چون عنوان تراژدی برای آثار برجسته و شیوه متعالی کهن به کار گرفته می‌شد، دانته به این جهت نام اثر خود را «کمدی» نهاد و «جووانی بوکاچو» (نویسنده هم عصر دانته و نویسنده اثر جاویدان دکامرون و نیز نویسنده «زندگی دانته») واژه الهی را به آن افزود و (کمدی الهی) برای اولین بار در چاپ ونیز به سال ۱۵۵۵ بر جلد این کتاب ظاهر شد 
این منظومه بلند، متشکل از سه بخش دوزخ، برزخ و بهشت است و هر بخشی سی و سه چکامه دارد که به اضافه مقدمه، در مجموع شامل صد چکامه می‌شود. در کتاب مذکور آمده‌است: دانته برای این اثر از قافیه پردازیی جدیدی که به «قافیه سوم» مشهور شد، سود جست. هر چکامه به بندهای «سه بیتی» تقسیم می‌شود که بیت اول و سوم، هم قافیه‌اند و بیت میانی با بیت اول و سوم بند بعدی، دارای قافیه جداگانه‌است. مبنای وزن هر بیت یازده هجایی است. مجموع ابیات کمدی الهی به ۱۲۲۳۳ بیت می‌رسد. زبان این اثر گویش ایالت توسکانا است و دانته بیش‌ترین تأثیر در تثبیت آن به عنوان گویش برتر زبان ایتالیایی و مبنای زبان ایتالیایی جدید داشته‌است.


.............................................................................................
خلاصه براي ما كه به ادبيات علاقمنديم يكي از آرزوهاي ديرين،خواندن كتاب كمدي الهي دانته به زبان ايتاليايي است.اگر چه به نظر مي رسد دير بپايد!چرا كه براي گرفتن ليسانس مهندسي برق و آماده شدن براي ارشد ادبيات انگليسي،وقت و مطالعه بسيار بايد!ما هم به آرزو زنده ايم ديگر...غير از اين است؟!