Sunday, August 5, 2012

***برگي از تاريخ:يادي از "انقلاب فرهنگي مشروطه":14 مرداد:روز امضاي فرمان مشروطيت***


انقلاب مشروطه پديده اي بزرگ و نقطه اي درخشان در تاريخ ايران است.به درستي مي توان آن را "ورق زدني"در برگهاي كتاب سترگ
تاريخ اين كشور دانست.مجموعه ي تلاشهاي بزرگاني كه در اين راه كوشيدند در روز 14 مرداد سال 1285 به ثمر نشست مظفرالدين شاه قاجار در اين روز،فرمان مشروطيت را امضا كرد.همه ي دوستان در تمام كتب تاريخي ديگر جزييات را خوانده اند و بر آن واقف.شايد اصلي ترين پرسشي كه با آن روبرو هستيم اين باشد:چرا جريان و گفتمان فرهنگي و تجدد طلب مشروطه پس از چند دهه به انقلاب واپس گراي اسلامي رسيد و جريان هاي پديد آمده از اين انقلاب،تجدد را "كه اصلي ترين تمناي مشروطه بود"به حاشيه راندند و خواهان بازگشت به دوران گذشته ي دور شدند؟!

من در اين مختصر مي خواهم به ادبيات و نمايه هاي فرهنگ متاثر از مشروطه اشاره اي كوتاه داشته باشم.همگان مي دانند كه شعر فارسي،از ديرباز به "كلام پر طمطراق و ساختار گرايش"مشهور بوده است.به اعتقاد من بزرگترين ساختاري كه در طي مشروطه شكسته شد همين ساختار شعر فارسي بود.اما ماجرا به همين جا ختم نشد!حركت نفي ساختاري مشروطه،پس از قالب،زبان را دگرگون كرد!يكي از تاكيدهاي اساسي "ابراهيم بيك"در سياحت نامه ي معروفش،"نزديك تر شدن زبان ادب به زبان عاميانه"بود!وانگهي در جريان مشروطيت،ميرزاده عشقي ها و ايرج ميرزاها نه تنها زبان عاميانه را به كار گرفتند،بلكه نقدهاي آتشين و راديكال از فرهنگ عامه،روحانيت مشروعه طلب و واپس گرا،حجاب و محدود كردن زنان را نيز وارد معركه كردند.

مثلا ايرج ميرزا در شعري "خدا"را چنين خطاب مي كند:

خدایا تا به کی ساکت نشینم
من اینها جمله از چشم تو بینم
همه ذرات عالم منتر توست
تمام حقه ها زیر سر توست
چرا پای توی کفش ما گذاری
چرا دست از سر ما بر نداری
به دست توست ، وسع و تنگ دستی
تو عزت بخشی و عزت فرستی
تو این آخوند و ملا آفریدی
خداوندا مگر بی کار بودی
که خلق مار در بستان نمودی
چرا هر جا که دأبی زشت دیدی
برای ما مسلمانان گزیدی
میان مسیو و آقا چه فرقست
که او در ساحل،این در دجله غرقست
به شرع احمدی پیرایه بس نیست
زمان رفتن این خار و خس نیست
بیا از گردن ما زنگ وا کن

و يا اشعار مشهور وي در باب حجاب.

يكي ديگر از نقاط محوري "انقلاب فرهنگي مشروطه"،آشنايي ايرانيان با نمايش نامه نويسي به سبك مدرن بود!چنانچه نيك مي دانيد نمايشنامه از 2500 سال(يا بيش)در يونان وجود داشت و آثار متعددي در اين زمينه نگاشته شد.در ايران "سياوشون"قديمي ترين آيين نمايشي بوده است كه در آن ماجراي كشته شدن مظلومانه ي سياوش،پهلوان ايراني در تشت طلا به عزا و گريه برگزار مي شد(مقايسه شود با داستانهايي كه شبيه اين ماجرا از امام سوم شيعيان ساخته شده ست،تا شايد پي به "ايراني بازي"تاريخي ايرانيان و توليد "اسلام خيالي ايراني" ببريد)و بعدها تبديل به تعزيه در مدح و ثناي امامان شيعه شد.تفاوت اساسي في ما بين تعزيه و تئاتر دقيقا چيست؟!اين يكي از اساسي ترين تفاوتهاي ساختاري ايرانيان و غربيهاست.نمايشنامه روح "ديالوگ"دارد و تعزيه روح "مونو لوگ"!نمايشنامه چند بعديست(اجتماعي-روانشناختي-سياسي-فرهنگي)اما تعزيه يك بعدي و مذهبي!نيازي به اشارت نيست كه جوامع استبدادي،"تك بعدي" و اند روحيه اي "مونولوگ"دارند!!

به هر حال مشروطه با ترجمه ي بزرگترين آثار نمايشنامه نويسان جهان براي ايرانيان،دريچه اي نو به سوي هنر در سرزمين منزوي ايران آن دوران برداشت!

بدون شك يكي از بزرگترين حركتهاي ادبي شكل گرفته در آن دوران چنانكه در شعر ايرج ميرزا هم ديده مي شود "طنز"است!طنزي كه با بياني ساده و بي آلايش اما شديدا پر رنگ و راديكال نمود مي يافت و از بزرگان اين راه مي شود به نگارنده ي بزرگ چرند و پرند "علامه دهخدا"اشاره كرد.از ملك الشعرا تا ميرزاده ي عشقي تا نويسنگان بزرگ آن روزگار مثل "صنعتي زاده ي كرماني"همگي رهبري و راهبري جريانهايي را بر عهده داشتند كه تا حد زيادي مي شود آنها را نه البته عامه،بلكه يك "ميني روشنگري"(!)ايراني دانست!

نقد براي نخستين بار به طور علمي_بوسيله ي ترجمه ي آثار مرتبط با نقدشناسي_در ايران مطرح شد.حوزه هاي هنر گسترش يافت و تا به امروز نيز،ردپاي آن تغييرات بزرگ همچنان پا برجاست.

اما سوال بزرگ،همچنان باقيست....

1 comment:

  1. اوه نمی دونستم ایرج میرزا اینقده آدم باحالی بوده!
    :)
    نمی دونم چرا یاد این ترانه شاهین افتادم:
    دو تا چیز تو خونته بذار بهت رک بگم, روضه خونی وباباکرم حالا بشکن بزن

    ReplyDelete